سلام دوستای گلم
چند روز پیش یه شعر یکی از بچه ها پای تخته نوشته بود، خیلی واسم جالب بود آخه شعرش انگار از زندگی من گفته شده قبلا هم یکی از دوستام قسمتایی از این شعرو بهم اس ام اس داده بود ولی خب کامل نبود .
تا حالا توی وبلاگم فقط شعرای خودمو گذاشته بودم اما این شعر شاعرش یه نفر دیگست
این شعر خیلی طولانیه واسه همین یه قسمتیش رو توی این پست میذارم قسمت بعدیش رو توی پست بعدیم میذارم
فکر میکنم جذابیتش اینطوری بیشتر میشه آخه جریانش خیلی مفصله و نمیشه همشو یه جا گفت.....
نیمه شب آواره و بی حس و حال
دل به یاد آورد ایام وصال
از جدایی یک دو سالی میگذشت
یک دو سال از عمر رفت و برنگشت
دل به یاد آورد اول بار را
خاطرات اولین دیدار را
آن نظر بازی ، آن اسرار را
آن دو چشم مست آهو وار را
آمد و هم آشیان شد با من او
هم نشین و هم زبان شد با من او
خسته جان بودم که جان شدبامن او
نا توان بودم ، توان شد با من او
دامنش شد خوابگاه خستگی
این چنین آغاز شد دلبستگی
وای از آن شب زنده داری تا سحر
وای از آن عمری که با تو شد به سر
مست او بودم ز دنیا بی خبر
دم به دم این عشق میشد بیشتر
آمد و در خلوتم دمساز شد
گفتگوها بین ما آغاز شد.....
سلام
یوهوووووووووووووو
شدم اولین نظر
زیبا بود
به منم سر بزن
منتظرتم
دوووووووووووم شدم
بهتره از سوم شدنه دیگه . استقلال که دوم نشد، خوبه من شدم....
آخ ببخشید. . . سلام
خوبید
من بازم اومدم
واقعا متن فوق زیبا و پر معنی گذاشتی
مست او بودم ز دنیا بی خبر
دم به دم این عشق میشد بیشتر
یه جوارایی واسه من هم هست
ایول
فعلا. . .
بای
سلام آبجی گلم این شعرو من تو گوشیم دارم به نام عشق تلخ در ضمن من آپم بیا
اِ اِ اِ شما کجا و وبلاگ ما کجا خانم خانما؟
رتستی
صد رحمت به پستای من تو که بد تری
واقعا زیبا بود
اینو تا آخرش بذار
خیلی شعر زیبایی هستش
وووووو - یکی دو سال؟؟ واقعا ؟
سلام این شعرم قشنگه مثل شعرهای خودت . دلنشینه چون آنچه از دل بر آید .... فکر میکنم شاعرش مرد باشه . البته یه نظره . اما خوب این قصه همه کساییه که این تجربه رو داشتن .
موفق و شاد باشی واسه منم دعا کن موفق باشم
آپم و منتظر نظرت [گل]
خانوم خانوما موهام رنگ دندونام شد تا مهکامه رو ادم کنم که اینقد از بدبختی نگه حالا تو شروع کردی
قهل قهل تا روز قیامت
اگه خواستی بیا پیشم.همین....!
وبلاگ زیبایی داری