سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
تاخیر این مدتم واسه این بود که کامپیوترم خراب بود
این پست رو روز پونزدهم نوشتم اما خب الان تونستم بذارمش توی وبلاگم ........
در اتاق تاریک تنهایی.....
ریتم غم انگیز گیتارم سکوت را شکسته است .
تک تک نتهایی که مینوازم یادآور روزهایی است که با تو بوده ام .
تصویر تو در ذهنم نقش میبندد و اشک از چشمانم سرازیر میشود .
با صدای لرزانم از تو و لحظه هایی که با تو بوده ام میخوانم .
اما دیری نمیگذرد که همزمان با صدای گیتار آواز من نیز قطع میشود .....
نمیتوان غرق در خاطرات با تو بودن شد زیرا که واقعیت ِ دور بودن از تو
و جای خالی ات را به من نشان میدهد
در این زمان است که دیگر نه صدایی برای از تو خواندن دارم و نه توانی
برای نواختن
تنها یک چیز میتواند مرا در ادامه ی زندگی یاری دهد .......
و آن امید دیدار دوباره ات است .
سلام ،
ممنونم که سر زدی ،
پستت واقعا قشنگ بود ، واقعا !
" نمیتوان غرق در خاطرات با تو بودن شد زیرا که واقعیت ِ دور بودن از تو و جای
خالی ات را به من نشان میدهد "
نمی توان غرق خاطرات با تو بودن شد . . .
معرکه بود ! خیلی به دلم نشست
مرسی
سلام دوست گرامی هر روز به وبلاگ شما سر میزنم واقعا حرف نداره خسته نباشید میگم به شما و ارزوی موفقیت دارم برای شما
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری
فکر امروز باش به کجا می نگری؟
زندگ ثانیه ای است
وسعت ثانیه ها را می فهمی؟
می شود مثل نسیم بال در بال پرستو
بوسه بر قلب شقایق ها بزنیم
هیچ کس تنها نیست ما خدارا داریم
وحرف آخرم اینکه
گاهی هیچ چیز نمی تواند قدری از دلتنگی ات بکاهد و فقط خودت می دانی که چه سازی برای تنهایی ات بنوازی و چگونه بر مشکلات خویش فائق آیی ...
گاهی فقط قطره ای اشک می تواند گره کور دلتنگی ات را بگشاید ...
دوست عزیز از دست نوشته هایت می توان روح لطیفت را دید. امیدوارم موفق باشی و از این فراق نجات ژیدا کنی که خیلی سخته.