شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

پریشونم!!!

حرفام توی دلم سنگینی میکنه نه میشه بگم نه میشه نگم... 

یکم روزا مثل همدیگست و بی حوصله ام  شبا هم  (بی خوابی و ....) 

احوالمم هنوز توی حالت دلتنگی جا مونده 

شاید باید توی این پست مینوشتم این وبلاگ یه مدت مثل نویسندش آپدیت نمیشه!!!  

اما نباید اینجوری باشم باید دوباره شاد بشم و بخندم مثل چند روز پیش  

مثل  روزایی که از تنهایی لذت میبردم روزایی که تونستم بگم  

بدون تو هم میشه شاد بود با اینکه بهت نیاز داشتم و دارم... 

 

پ.ن: اینروزا درگیره نیازامم و اوناست که آرومم نمیذاره....

نظرات 9 + ارسال نظر
علی اکبر چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:44 ق.ظ http://hamshahrijavan.blogsky.com

سلام
کاش میگفتی .. یه نفر سنگ صبور هست که به حرفهای دلت گوش کنه ...
روزای خیلی ها اینجوریه ... دلتنگ مباش که سودی نداره

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین دل به خوشدلی گذارم یا نه
ژر کن قدح باده که معلوم نیست
کاین دم که فرو برم ارم یا نه

امیدوارم که نیازهات هم برآورده شه ...
موفق باشی

javad چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:16 ق.ظ http://http//:www.zarajcity.blogfa.com

salam
webloge khob va bahali dari be webloge mnam sar bezan
by ta hi

مهکامه چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ق.ظ http://www.mahkames.blogfa.com

صفورا جون
مشکله منم همینه دیگه
تا 15 روز دیگه هر کار بخوایم می تونیم بکنیم ولی از اون به بعد تو مدرسه نمی شه حرف زد
آخه اینجوری که شنیدم ،اگه کسی سر کلاسا حرف بزنه اخراجه
در ضمن تو هم اگه تا چند روز دیگه صبر کنی همه ی یکنواختیا تمومه و همه چیز تازه می شه

مهدی دوستدار زیبایی ها چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ق.ظ

شبی از پشت یک تنهایی نمناک وبارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم.........

نیما نوری چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ http://nimad.in/

سلام ، خوبی ؟

مرسی که سر زدی بهم !
عکست منو گرفت صفورا :دی
باحال ادیتش کردی :پی

-------

« بدون تو هم میشه شاد بود »
منو یاد یکی از پست های قدیمیم انداخت .... !
آرشیوم رو پاک کردم .....

میثم(عشق زیر باران) چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ب.ظ http://meysam-mn.blogsky.com

ممنون از حورت وبلاگ قشنگی داری

مهرداد پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

سلام و درود.
اسم والا چی بزارم؟؟؟ من اسمی به زهنم نرسید همین اسم که در واقع یه جورایی همون آدرسه خودمه رو گذاشتم!

با کلاس هم هست تازه!!

کاکا امیر پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:43 ق.ظ http://amirlovenews.blogsky.com/

پیرمردی که نمی فهمد با اجازه شما منم.
سنم ۲۵ سال هست تازه فهمیدم که نمی فهمم
خوب به این جمله دقت کن خیلی چیزها اید شما می شه
صفورا :
صفورا (عبری:צִפּוֹרָה (زیپوره) به معنی گنجشک ماده) که نام او را صپوراه،صفوره و زفرع نیز گفته‌اند ، بنا به روایت تورات، دختر حباب یا رعوئیل یا جثرو کاهن مدین است.با استناد به تورات، صفورا و پدرش از قبیلهٔ قینی بوده‌اند. صفورا به پدرش پیشنهاد کرد که موسی را برای خدمت شبانی بگیرند و حوباب دخترش صفورا را به موسی پسر عمران تزویج کرد.(خروج ۱۶:۲) صفورا برای موسی دو پسر به نام‌های گرشوم و الیصر زایید.(خروج ۴:۱۸) تنها واقعه‌ای که در زندگی او ثبت شده است در رابطه با ختنه گرشوم می‌باشد(خروج ۲۶:۴)
به خاطر این گفتم مسلمون هستید.
بیشتر یهودی ها و در کل سامی ها این اسم رو انتخاب می کنن
حالا واقعا اسم شما صفورا هست؟
چرا این اسم؟
برام جاب بود
در ضمن گاهی انسان تنها می شه و لذت می بره گاهی هم برعکس
بنا به شرایطی هست که داره اونارو سپری می کنه
اما اگه می خوای همیشه شادباشی و سرزنده با خیلی تلاش کرد خیلی
تا نظری دوباره
در پناه حق

آرش پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:14 ق.ظ http://www.arombegir.blogsky.com

سلام سلام من اومدم.چه جالب بود.بیوتو میگم.۱۷ ساله ولی به عکست می خوره بیشتر باشی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد