اینروزا تعطیل بود و کل تعطیلی رو بیخیال درس و مشغله های فکری شدم فقط خوش
گذروندم و به هیچی فکر نکردم
خیلی سعی کردم تا جایی که میتونم با تو باشم خیلی بهم خوش گذشت اما خیلی زود
تموم شد
هر روز که میگذره سعی میکنم حسابی ازش استفاده کنم و قدرشو بدونم اما
وقتی تموم میشه بازم حسرتشو میخورم مخصوصا روزایی که با تویم
پ.ن:الان که این پست رو مینویسم از آخرین باری که دیدمت ۲۴ ساعت هم نگذشته
اما دلم برات لک زده واسه آغوشت...واسه دستات....واسه چشمای عسلیت ....واسه
همه وجودت ...
وقتی دستت توی دستمه نا خود آگاه دستتو میارم جلو لبام و یواشکی بوسش میکنم آخه
وقتی گرمیشو حس میکنم یاد لحظه های میوفتم که واسه یه لحظه گرفتن دستات دلم
پر میزنه اما نیستی ....
حسرت یه لحظه نگاه کردن توی چشمات تموم وجودمو پر میکنه اما نیستی ...
همه ی وجودم اسم قشنگتو صدا میزنه اما نیستی ...
پ.ن: قند تو دلم آب میشه وقتی تو چشمام نگاه میکنی و میگی: خوشحالم که
تو رو دارم ........
خیلی عجیب غریب دلمو بردی
اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بابا ترکوندیا دل آدمو با این حرفات آب میکنی آبجی خانوم.
کاش منم یکی مثل تو داشتم
امیدوارم اونم همینطوری مثل خودت رفتار کنه.
واست از صمیم قلبم دعا میکنم
خیلی گلی.
الان تو همونی که به من سر زدی؟
اگه همونی پس چرا اسم وبت رو نزاشتی آخه؟!
نشناختی؟ mst online ام دیگه
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ی میران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل با من بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین ، نشان سوز نهان
بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آئینه ام عشقت غم دیرینه ام
بازا چو گل در این بهار ، سر را بنه بر سینه ام
سلام
الهی ...
چقدر حرف عاشقونه .. چقدر گرمی عشق تو این وبلاگ موج میزنه .. چقدر حرفهات دل ادم رو قیلیبیلی میکنه .. همیشه عاشق باشی
خیلی لذت میبرم که این عشقت رو دوست داری و با تمام وجودت عاشقشی
بهترین ارزوها رودارم برات ...
پس چشاشم عسلیه!!!!
سلام
وبلاگ تو هم قشنگه صفورا جان
بازم سر بزن
خوشحال شدم
فعلا بای
روز ها می شمردم تا اینکه یکی پنجره رو باز کنه
و سلامم کنه
اما کسی نبو د تا این که اون روز بارونی
پروانه ای اومد و نویدی بهم داد
که زیبایی رو ببین و رو به اسمان کن
تو این دنیا بگو خدا رو دارم تا حداقل تا اخر دنیا مال تو باشه
می نویسم ایستاده تا غربتم را اشنا کنه این بهار من
man hame inaro mifahmm ke che hesi dari...fght hamin 3kalme ro itunam begam: enshalah behem bersid
ز کودکی آموخته ام ....
به چیزی که به من تعلق ندارد ...!
فکر نکنم !!
اما ...
ناگهان تو .....
تمام فکرم شدی ..!!