شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

حس تنهایی

الان آهنگایی که قبلا گوش میدادمو تو تنهاییم گریه میکردم رو میشنیدم تو اینترنت 

 عکس یه بنده خدایی رو هم دیدم دیگه بدجوری یاد اونوقتام افتادم  

خیلی زندگیم تغییر کرده اونموقعها حس تنهایی عذابم میداد شبا واسم یه مرهم بود  

چون میتونستم هندزفری رو بذارم تو گوشم که بشه لالایی شبهام گاهی هم آروم و  

بیصدا اشکام میریخت.... 

 چه شبایی بود که همش کابوس میدیدم ..... 

چه روزایی بود که وقتی داشتم از مدرسه برمیگشتم دوست داشتم یه ماشین بهم  

بزنه و درجا بمیرم..... 

چه موقعهایی بود که همه ی عکسای دونفره توی کامپیوتر رو پاک میکردم چون  

طاقت دیدنشو نداشتم ..... 

چه لحظه هایی بود که بغض تموم وجودمو پر میکرد اما نمیتونستم بشکنمش..... 

چه وقتایی بود که دل به هرکی میبستم فقط یه دل شکسته نصیبم میشد......  

 

 

اما حالا همه اش تموم شده نه کابوسی هست نه فکر خودکشی نه کم طاقتی نه  

بغض نه دل شکسته .... 

حالا همه چیز تغییر کرده دیگه اثری از اون روزای تنهایی نمونده  

کاش زودتر این اتفاق میفتاد  

حالا جای همه ی این حس تنهایی رو یه حس عشق و انگیزه ی زنده موندن پرکرده 

حسی که باعث میشه من باهاش نفس بکشم  

 

این حس هرروز تازه تر میشه و با خودش تجربه های جدیدی رو میاره تجربه هایی  

 که حس تنهایی توش راه نداره  

 

پ.ن: ۵شنبه قراره شام بریم بیرون (پیتزا) شکمو نیستم اما اولین شامی که با هم  

خوردیم پیتزا بود هیچوقت یادم نمیره که پیتزا هارو واسم تیکه کردی و روش سس  

ریختی و دادی دستم فکر میکردم خوابم آخه حس تنهایی بدجور تو وجودم رخنه کرده  

 بود وجودت واسم رویا بود 

 

خیلی منتظرم زودتر شهریور بیاد میخوام اون جشنی که خیلی وقته واسش برنامه  

ریزی کردمو واست بگیرم فقط حیف باید زودتر از موعد بگیرم چون میخوام  

سورپرایز بشی  

یه تولدی واست بگیرم که به عمرت هیچکس واست نگرفته باشه کاش میشد خونه ی  

شما اینکارو بکنم اما نمیشه دیگه با همین امکانات محدود باید ساخت نمیدونم چرا  

 دوستدارم اونروز زود بیاد 

   

نظرات 8 + ارسال نظر
میرزاپور چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ق.ظ http://usklij.blogsky.com

حس تنهایی
الان آهنگایی که قبلا گوش میدادمو تو تنهاییم گریه میکردم رو میشنیدم تو اینترنت
عکس یه بنده خدایی رو هم دیدم دیگه بدجوری یاد اونوقتام افتادم
((سلام چه آهنگی گوش می دادی و عکس کی رو تو اینترنت دیدی ؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ

چه شبایی بود که همش کابوس میدیدم .....
چه روزایی بود که وقتی داشتم از مدرسه برمیگشتم دوست داشتم یه ماشین بهم بزنه و درجا بمیرم.....
چه موقعهایی بود که همه ی عکسای دونفره توی کامپیوتر رو پاک میکردم چون طاقت دیدنشو نداشتم .....
((سلام دختر تو چت شده؟ چرا کابوس میدیدی؟ چرا دوست داشتی یه ماشین بهت بزنه؟))

میرزاپور پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://usklij.blogsky.com

نوشتی((خیلی منتظرم زودتر شهریور بیاد میخوام اون جشنی که خیلی وقته واسش برنامه ریزی کردمو واست بگیرم)
واسه چی شهریور؟
مگه شهریور بدنیا اومده؟

محمد جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://sedayesokoot.blogsky.com

امید وارم این حس تا ابد باهات بمونه و هیچ وقفه ای توش نیفته

آقای روباه شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ http://mrfox.ir

زمان خیلی چیزها رو عوض می کنه.

میلاد یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ http://n4m.blogfa.com

آخی صفورا تو که اینجوری نبودی ... خدا کنه همیشه شاد باشی ... انقد بدم میاد از گریه ولی گاهی وقتا چاره نیست ولی نه همیشه که !
نوش جان ولی من پیش خودم شکمو ام هااااااااااا زیهاد و جلو دیگران مردم داری میکنم پیتزااااااااااااا خداااااااااااااااااااااااااااااااا دلم آب افتاد ... عکسشم میزاشتی که قشنگ اون دنیا یقتو بگیرم
یه چیزی این لینکمونم عوض کن دیگه ... بیشور کلبمونو خراب کرد

علی.م. یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ب.ظ http://hobnob.blogsky.com

سلام.
اون حس غریبی که اون اول کار نوشتی رو منم داشتم.
خیلی سخته.
خیلی سعی کردم خودمو بسازم تا الان اینی که هستم شدم.
خدارو شکر.
تو هم خیلی خوبه که با بودن آقای مدیر حس دوباره زندگی کردن رو بدست آوردی.

من عاشق پیتزام. جای منو هم پر کن.
سلام برسون جناب مدیر.
موفق باشی

hamraze_eshgh چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ http://www.bia2faseleha.blogsky.com

un rooz ham miad negran nabash ajle nakon un rooz miad toam be khastat miresi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد