دیروز که رفتی شدم مث بچه هایی که مامانشون دستشونو ول کرده عجیب بود توی
اون جو احساس غریبی میکردم
شاید خیلی وابستت شدم باورم نمیشد منی که تا چند دقیقه قبلش از دستت ناراحت بودم
وقتی رفتی دلم گرفت
نتونستم دووم بیارم بهت اس ام اس دادم تا مطمئن شم ناراحت نیستی
خیلی وقت بود که ازت دور نبودم تازه فهمیدم نمیتونم دوریتو تحمل کنم وقتی رسیدم
خونه بهت زنگ زدم گفتی بغض کردی ازینکه نیستم ...شدم مثه قدیما دلم خواست
پیشم باشی
نمیدونم اما فهمیدم خیلی دوستت دارم فهمیدم نمیتونم احساسمو نسبت بهت انکار کنم