شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

شاعرانه

خاطرات..شعر.. دل نوشته..

هوای پاییزی

باز شد اول مهر باورم نمیشه دوباره درس و دانشگاه شروع شد دوباره سرمای هوا  

شروع شد دوباره یه سال جدید از زندگیم شروع شد دو روز دیگه تولدمه آخرین باری  

که واسم تولد گرفتن رو یادم نمیاد ولی آخرین باری که یادشون بود فک کنم ۶ سال 

 پیش بود... 

خب دیگه امسالم که خواستم خودم واسه خودم تولد بگیرم که به سلامتی کنسل شد  

چون وقت ندارن تشریف بیارن اینم از کم شانسی منه اشکال نداره ....  

 گاهی دیگه هیچی واسم اهمیت نداره نمیدونم چرا اما بی خیاله همه چیز میشم چون یه  

 زمانی همه چیزو جدی میگرفتم یه زمانی به همه چیز اهمیت میدادم اما هیشکس به من  

 اهمیت نداد پس من چی؟؟؟؟؟؟؟ 

مگه من از بقیه چیزی کم دارم  

حرفام شاید جالب نباشه اما حالا که بیخیال شدم و فکرمو مشغوله دیگران نمیکنم راحت ترم  اینجوری اذیت نیستم  

تنها بدیش اینه که لذت خاصی واسم وجود نداره که اینو ترجیح میدم به لذتهای لحظه ای  

و بودن لحظه ای تو....   

نظرات 2 + ارسال نظر
صبور چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:46 ق.ظ

سلام صفورا جان من که بفکرت بودم گلم
تولدت رو هم بهت تبریک گفتم و از شربت و کیک هم جای من نوش جان کردی
اینقد احساساتی و رویایی فک نکن گلم

فرید سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:45 ب.ظ http://WWW.konun.blogfa.com

سلام صفورای عزیزم . به روزم . بهم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد