سلام دوستای عزیزم
دیروز که آپدیت نکردم واسه این بود که حرفی واسه گفتن نداشتم همه ی حرفامو تو پست قبلی نوشته بودم.
امروز اومدم یکی دیگه از شعرام یا همون ترانه هامو واستون بذارم .
بی تو
بی خیال من شدی ازم گذشتی
رفتی و تنها شدم بی تو شکستم
حالا اینجا غم نشسته توی سینم
کاش بدونی، عزیزم بی تو می میرم
تموم زندگی من اون چشمای پاک تو بود
همه ی امید قلبم برق تو، نگاه تو بود
رنگ چشمای قشنگت هرگز ازیادم نمیره
لحظه های باتو بودن توی یادم جا میمونه
بیتو بودن یه جوری منوکرده یک دیوونه
بدون وجود سبزت زندگیم شده، ویرونه
چرا رفتی بدون من یه سوال بی جوابه
چه جوری بمونم بی تو پر حس التهابه
هر چی باشه با قلب سنگیت دیگه رفتی
آرزوی دیدنت رو از وجود من گرفتی.
من هم اندازه یک ماهی در تنگ بلور
من هم اندازه یک شب گریه
من هم اندازه چشمان پر از اشک خزان
من به اندازه یک دلتنگی
من هم اندازه یک حس غریب
من به اندازه یک دلتنگی دلتنگم
من به اندازه شوق یک نگاه
که هم اندازه یک فاصله ارزش دارد
من به اندازه ان شرم نگاه
که تو را میکند از قافله دور
که تو را میراند
من به اندازه زیبایی تو دلتنگم
البته من اصلا در حدی نیستم که بخوام از شما انتقاد کنم تجربیاتم هم زیاد نیست که بخوام از اون باب نقد کنم چون ۱۸ سالمه
ولی سعی کن اهنگ و وزن شعرت رو رعایت کنی تا دلنشینتر بشه
سلام گلکم واقعا عالی بود
فدای روح پاک و وسیعت
میبوسمت
دوست من سلام
این ترانه خودت رو چند بار بخون. به نظر میاد اونقدر توش احساس به کار بردی که وزن و ردیف و قافیه یادت رفته.
شعر یعنی احساس. البته احساسی که در قالب یک سری کلمهها و جملههای منظم- منسجم و هموزن گفته شده. اگر نوشتههات نظم، انسجام یا وزن مناسب و متناسب رو نداشته باشه اونوقت نمی تونی اسمش رو بذاری شعر یا ترانه. به این ترانه دقت کن
رنگ چشمای نجیب تو رو آهو نداره
ماه پیش روشنی چشمای تو سو نداره
این همه گلای خوشبو اینور اونور می بینم
ولی پیش عطر تو هیچکدومش بو نداره
گل مریم مثل اسمت عاشق و مقدسی
نکنه بگیره از من تو رو دستای کسی
واژه مقدسم تو متن زندگیم بمون
فرصتی بده منم باهات بیام تا آسمون
....
حالا یه بار دیگه ترانه خودت رو بخون. مثلاً:
رنگ چشمای قشنگت هرگز ازیادم نمیره
لحظه های باتو بودن توی یادم جا میمونه
گذشته از وزنش، مطمئنا خودت هم الان متوجه شدی که نمیره با میمونه نمی تونه هم قافیه باشه.
موفق باشی
سلام نمیدونم شما چند سالتونه ولی هر چی هست تجربتون از من بیشتره نظر من این گاهی اوقات باید موقع شعر گفتن فقط به احساس توجه کرد نه قافیه ممنون
سلام
یه کم با تامل آخرین مطلب من روبخون واقعا من درست نمیگم خداییش.
سلام عزیزم من دیروز comment تو رو نتونستم بخونم خبر که داری
منم به خاطر وجود تو دوستی رو درک کردم عزیزم
کی گفته عشق با یه نگاه شروع میشه
سلام خسته نباشی امیدوارم حالت خوب باشه
من اپ کردم
بیا وبا نظرت خوشحالم کن
بدرود
{{پاسخ:
سلام نمیدونم شما چند سالتونه ولی هر چی هست تجربتون از من بیشتره نظر من این گاهی اوقات باید موقع شعر گفتن فقط به احساس توجه کرد نه قافیه ممنون }}
احساسات مثل آب خالص و پاکه. وقتی این آب رو توی یک لیوان تمیز و زیبا بریزی میتونی بخوریش و همه از نوشیدن اون لذت میبرن. اون لیوان در واقع قالب شعره (وزن- ردیف و قافیه) که به احساسات شما شکل میده و اون رو تبدیل میکنه به یک شعر زیبا.
اما اگر این لیوان رو حذف کنی فقط آب می مونه که تنها لحظه ریخته شدن به چشم میاد.
پس نگین که فقط باید به احساسات توجه کرد. احساس در شما وجود داره پس سعی کنین که بهش شکل زیباتری بدین. توجه داشته باشین که شعر بدون قافیه دیگه شعر نیست.
موفق باشی
سلام .موفق باشید
سلام...
مرسی که سر زدین. راسش من منتقد صریحی هستم.. با نظر برخی دوستان موافقم. درسته که در ترانه ردیف و قافیه اهمیت نداره یا کمتر اهمیت داره اما...
امادر ترانه اهنگ ، میزان هماهنگی کلمات و ویراستگی و به کار بردن درست از علائم ادبی مثل ویرگول، نقطه،و... باید در جای مناسب به کار برده بشه.. به نظر من در ترانتون فقط احساسه که وجود داره همین. نه اهنگ هست نه هماهنگی بین واژه ها و استفاده ی درست از واژه ها...
اگر برای فرض بخواهیم برای ترانتون ملودی بسازیم باید ۸۰٪ ترانه رو ویرایش کنیم...
شما به ترانه ها ی ایرج در همین وبلاگ خودم یا به ترانه های اردلان سرفراز یا هما میرافشاریا زویا زاکاریان و یا یغما گلرویی و... توجه کنی متوجه این مساله میشی.. اگه به درستی روی ترانه هات کار کنی و نه اینکه در عرض یک دقیقه ترانه بسرایی میتونی ترانه سرای خوبی باشی..
ممکنه که بگی من واسه خودم و واسه دل خودم ترانه میگم .. که من در جوابت میگم اگه واسه دله خودته چرا تو وبلاگ گذاشتی اگه نه پس به نظر خواننده های وبلاگت توجه کن تا اگه هم ترانه می گی به درستی انجام بدی...
سلام
من اومده بودم
نظر هم داده بودم
عکساتو ندیده بودم