چند وقته شدم مث آتشفشان که یه لرزش کوچیک میتونه باعث فورانش بشه
دیروز یه چیزی گفتی که خیلی بهم ریختم حرفی که زدی کل وجودمو سوزوند
تنها چیزی که باعث میشد به زندگی یه جور دیگه نگاه کنم و بتونم دوسش داشته باشم
واسه تو بود
خیلی دلم گرفته دیشب خیلی گریه کردم
فهمیدم که همه ی تلاشام بی فایده بوده فهمیدم که نمیتونم بهت کمک کنم فهمیدم بودن و
نبودن من توی زندگیت فرقی با هم نداره
کاش میشد زندگی کردن اجباری نبود کاش حق انتخاب داشتیم واسه زندگی تو این دنیا
که نه توش لذت واقعی و پایدار وجود داره نه آرامش موندگار ترسم
دلم هیچیه این دنیا رو نمیخواد دلم میخواد برم و پشت سرم و هم نگاه نکنم
لحظه هایت آرام
همیشه همین گونه است
همیشه همین طور می شود
اما یادت باشد
همیشه این تویی که میروی
همیشه این منم که می مانم...
سلام زیبا بود. این وبه جدیدمه و شمارو لینک کردم. به ما هم سر بزن. منتظرم
سلام
دیگه خبری ازم نمیگیرید!
التماس دعا
با احترام: هادی - مشهد
سلام
خوبین؟
میشه بگین چرا لینک وبلاگم رو حذف کردین؟
مشکلی پیش اومده؟
منتظرم
http://mehreaabi.blogfa.com/
سلام وبلاگت خیلی قشنگه میشه ایمیلتو برام بذاری؟
خیلی سخته با یه نفر زندگی کنی که همه چیش برات غیر قابل تحمله ... نگاه کردنش ..غذا خوردنش..حرف زدنش ...رفتارش ..شعورش ..و و و ...واقعا طاقت فرساست .....
هرچی هم تلاش کنی نمیشه ...از اصل مشکل داره طرف .. اینا درد دل خودمه..شاید ربطی به نوشته های شما هم نداشته باشه
سلام عزیز
نوشته های قشنگی داری
خوشحال میشم اگه به وبلاگ حقیرانه شاعری نوجوان قدم بگذارید
منتظرحظور گرم ونظرات سازنده شما هستم
باتشکر فراوان