-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1389 12:00
سلام دوستای گلم چند روز پیش یه شعر یکی از بچه ها پای تخته نوشته بود، خیلی واسم جالب بود آخه شعرش انگار از زندگی من گفته شده قبلا هم یکی از دوستام قسمتایی از این شعرو بهم اس ام اس داده بود ولی خب کامل نبود . تا حالا توی وبلاگم فقط شعرای خودمو گذاشته بودم اما این شعر شاعرش یه نفر دیگست این شعر خیلی طولانیه واسه همین یه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 18:11
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه. دیروز صبح مجبور شدم زیر بارون ( طبق معمول بدون چتر ) برم مدرسه. نمیدونم چرا وقتایی که بارون میاد ذهنم درگیر خاطراتم میشه. یاد روزایی افتادم که دیگه هیچوقت تکرار نمیشه. روزایی که دیگه اثری ازشون نمونده و تبدیل به یک خاطره شدن البته این یک مسئله ی طبیعیه اما یه چیزی هست که اذیتم میکنه...
-
عصر غم
پنجشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1389 14:19
عصر ما عصر فریبه عصر اسمای غریبه عصر پژمردن گلدون چترای سیاه تو بارون شهر ما شهر شلوغ وعده هاش همش دروغه آسمونش پر دوده قلب عاشقاش کبوده کاش تو قحطیه شقایق بشینیم توی یه قایق بزنیم دلو به دریا من و تو تنهای تنها اونقدرمیریم که ساحل از منو تو بشه غافل قایقو با هم میرونیم اونجا تا ابد می مونیم جایی که نه آسمونش نه صدای...
-
نامه ای که شاید هیچوقت نخونی
یکشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1389 23:03
سلام .... امروز میخوام حرفای دلمو با یه لحن ساده تر بگم ، شاید اینطوری تاثیرش بیشتر باشه بی مقدمه حرفامو شروع میکنم. چند روزی ازت دور شده بودم ، ازت خبری نمیگرفتم ، احوالتو نمیپرسیدم.... واسه کارم دلیل داشتم اینکه چند روز حالتو نپرسم و باهات حرف نزنم واسم خیلی سخت بود . میدونستی اگه توی اون چند روز فقط بهم نگاه میکردی...
-
قلب ناآرام
شنبه 18 اردیبهشتماه سال 1389 20:29
در این روزهایی که به تلخی میگذرد ، چشم های اشکبارم نظاره گر بغض آسمان است. لالایی شبهای من صدای قطره اشکهایی است که از ابرهای سیاه بر روی بام اتاق تنهایی ام می بارد. ضجه ی آسمان قطع میشود و ابرهای سیاه پراکنده می شوند و همچنان سیل اشک بر روی دو چشم سیاه من جاریست. و در این زمان به دنبال آرامشی برای نا آرامی خود میگردم...
-
فاصله
جمعه 17 اردیبهشتماه سال 1389 10:46
اکنون زمانی است که من فکر میکنم احساساتم کمرنگ شده است شاید دلیلش تو باشی ! کسی نمیداند پشت دریچه های قلبم چه میگذرد اما تو تا حدی از آن با خبری ..... اما افسوس .... هیچ تلاشی نمیکنی تا مرا از دیواری که اطراف قلبم در حال پایه گذاری است رها کنی. می اندیشم به روزی که کوه احساسم به کوه سنگ تبدیل شود. نمی خواهم بگویم اما...
-
تنها رفتن در سکوت
جمعه 10 اردیبهشتماه سال 1389 22:37
جای خالی فردی مجهول هر لحظه احساس میشود !! مجهول ، بی صدا ، بی نشان ، در تنهایی و در سکوت .... بودنی در عین نبودن و رفتنی بی وداع تا ابدیت ..... "تنها دو ساعت از رفتن همیشگی اش گذشته است" تنها ، بی کس ، بیتاب ، در تاریکی و در خفا ...... رازی نگفته ، دردی در دل مانده ...... "هیچکس هنگام جان دادن این فرد...
-
رویای رسیدن به تو
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 19:21
گاه یاد تو خواب را از چشمانم میگیرد.... چشم هایم کم سو شده و خستگی تمام بدنم را فرا گرفته است ، نمی توانم بدون تو آرام گیرم ، جای خواب چشم هایم را دریای اشک پر میکند...... روح ، روان و تمام وجودم هر لحظه در پی توست و تو از آن بی خبری..... روزها ، ساعت ها و لحظه ها در گذرند..... و من هر روز ، هر ساعت و هر لحظه را به...
-
نتیجه گیری از تنهایی
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 22:35
سلام حالتون چطوره؟ خوش میگذره؟ دیروز مامان اینا از مسافرت برگشتن و روزای عذاب آور تنهایی تموم شد . توی این مدت زندگی مستقل رو تجربه کردم از غذا درست کردن گرفته تا بانک رفتن و .... تجربه ی خیلی خوبی بود اما درد تنها بودن باعث میشد که من حوصله ی انجام دادن هیچ کاری رو نداشته باشم و توی این چند روز سه بار حالم بد شد و...
-
واقعیت زندگی من
یکشنبه 29 فروردینماه سال 1389 18:20
بیش از چند دقیقه از رفتنش نمی گذرد و من به امید دوباره دیدنش روزمره ی خود را سپری میکنم. می ترسم ترس از روزهای آینده ، آینده ای که باید آن را بدون او بگذرانم . و می دانم روزهای با او بودن دیر یا زود به پایان می رسد. اینها واقعیت هایی انکار ناپذیرند.............. ولی من نمیخواهم با فکر کردن به واقعیت هایی که در آینده...
-
آرامش همراه با دلتنگی
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 13:31
سلام دوستای گلم حال و احوالتون چطوره؟ امیدوارم خوب خوش باشین............ این روزا آرامش خاصی دارم آرامشی که همیشه به دنبالش بودم و حالا بهش رسیدم. با اینکه چند روز که دور از خانوادم و هر لحظه جای خالی شون رو حس میکنم اما آرومم شاید دارم خودمو پیدا میکنم البته این موضوع اصلا مربوط به رفتن اونها به مسافرت نمیشه چون روزی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 21:21
تقدیم به تو ..... تو که مانند من از عشق و احساس سخن میگویی. تو که با وجودت می توانم شاد باشم و غم ها را فراموش کنم. نمی دانی وقتی که میگویی این روزها بهترین روزهای زندگی ات است در قلب من چه غوغایی به پا میشود..... آن لحظه است که احساس میکنم دوباره تازه شده ام میتوانم شروعی دوباره داشته باشم و این همان چیزی است که تو...
-
مثل همیشه
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 17:34
سلام دوستای عزیزم. امیدوارم حالتون خوب باشه. اول تشکر میکنم ازتون واسه نظرای قشنگتون و ممنون که بهم سر میزنین . امروز یکی از شعرامو براتون گذاشتم که بخونین و نظر بدین.. مثل همیشه بازم مثل همیشه می خوام پیشت بمونم برای احساس تو ترانه ای بخونم بازم مثل همیشه کناره تو بشینم وجود تو دوباره در آغوشم بگیرم بازم مثل همیشه...
-
طاقت ندارم.......
دوشنبه 16 فروردینماه سال 1389 14:23
دوست دارم از عشقی واقعی بخوانم ، از عشقی واقعی سخن بگویم . اشکهایم سرازیر می شود زیرا که این عشق واقعی را نمی بینم . دلم می خواهد پرواز کنم اوج بگیرم و از این بی عشقی دور شوم....... می خواهم از تنهایی خویش فرار کنم اما ......... اما افسوس که فرار از تنهایی روبرو شدن با عشقی خیالی است . دیگر طاقت...
-
احساس پاک
پنجشنبه 12 فروردینماه سال 1389 13:15
گاه این سوال برایم پیش می آید که زمانی که میگویی دوستم داری آیا حرفت را باور کنم؟؟؟؟ به دل خود رجوع می کنم به من میگوید اگر دوستت نداشت برای تو نمی خواند ، برای تو نمی نوشت، برای تو...... اما زمانی که به عقل خود رجوع می کنم به من می گوید تجربه زندگی 17 ساله ات ثابت کرده است که دل تو همیشه از روی احساسات پاکی که داری...
-
عشق و بارون
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 17:47
سلام دوستای خوبم حال و احوالتون چطوره ؟ خوش میگذره؟ حتما خوش میگذره مگه میشه تعطیلات بد بگذره من که دارم حسابی خوش میگذرونم. اول میخوام یه توضیح کوچولو در رابطه با پست قبلیم بدم. بعضی از دوستان گفتن که عشقی که من نوشتم فقط مال افسانه ها و لیلی و مجنون و....... و یه چنین عشقی وجود نداره. راستشو بخواین نظر من این که عشق...
-
عشق بدون قید و شرط
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 12:10
عشق باید بدون قید و شرط باشد. زمانی که به تو میگویم عاشقت هستم دیگر از تو هیچ انتظاری ندارم. به تو نمیگویم چرا به من توجه نمیکنی؟ نمیگویم چرا با من صحبت نمیکنی؟ نمیگویم چرا احوال مرا نمیپرسی؟ نمیگویم چرا دلت برایم تنگ نشده است؟ نمیگویم چرا به دیدار من نمی آیی؟ نمیگویم.................................. این سوالها برای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1389 13:13
سلام دوستای گلم خوبین ؟ شما که حال منو نمی پرسین در هر صورت دوباره سال نو رو بهتون تبریک میگم امیدوارم اگه مسافرت رفتین به سلامت برگردین به یاد منم باشین که 9 ساله مسافرت نرفتم البته تابستون 88 رفتم نیشابور که فکر میکنم واسه کسی که مشهد زندگی میکنه نیشابور نمیتونه مسافرت باشه در اصل بیرون شهر به حساب میاد. راستش با...
-
بهار
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 13:05
سلام دوستای عزیزم خوبین؟ امشب سال تحویل میشه و من سال نو رو بهتون تبریک میگم هر جا هستین یاد منم باشین. دوستون دارم. یکی از شعرامو هم به مناسبت اومدن بهار براتون گذاشتم . بهار باز دوباره داره بهار می شه عاشقی باز داره بیدار می شه بهار با اومدنش تموم کرده غصه هارو از دل من ربوده تموم دلتنگی ها رو دوباره شادی داره به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 15:51
سلام حالتون چطوره؟ این چند روز آپدیت نکردم به این خاطر بود که سرما خورده بودم و همش خواب بودم ولی الان حالم خیلی خوبه امروز یه شعر براتون گذاشتم از شعرای خودم نیست راستش اسم شاعرش رو خودمم نمی دونم ولی خیلی شعر قشنگیه و مناسبت هم داره . دلا این باغ سنگی در تو فروردین نخواهد شد به روز مرگ شعرت سوره ی یاسین نخواهد شد...
-
دوست دارم
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 19:41
سلام حالتون چطوره ؟ حال من که از این بهتر نمیشه . امیدوارم شما هم مثل من شاد باشین و زندگی براتون لذت بخش باشه. خب امروز یکی از شعرای عاشقانمو تقدیمتون میکنم امیدوارم که خوشتون بیاد نظر هم بدین من از انتقاد هیچوقت دلخور نمیشم از نظرای قشنگتونم ممنونم، دوستون دارم . دوست دارم دوست دارم با تو باشم تا همیشه دوست دارم...
-
جملات عاشقانه
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 16:18
سلام دوستای گلم امروز براتون یه سری جملات عاشقانه گذاشتم البته این دفه از ابداعات خودم نیست از کتابای دیگه خوندم خوشم اومد گفتم واسه شمایم بنویسم . دیشب خواستم واسه ی دلم فال بگیرم وقتی فالنامه رو باز کردم چشمم به شعری افتاد که هیچ ربطی به دل من نداشت تازه فهمیدم که دلم مال خودم نیست. تو مثل ستاره ها می مونی مثل اونا...
-
عشق تو دیگه رفته
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 12:19
عشق تو دیگه رفته از توی قلب سادم آره دیگه نمی خوام زندگیم و ببازم می خواهم ذهن خود را رها کنم. رها از تمام مسائلی که در ارتباط با توست. رها از خاطراتی که با تو داشته ام. من تنهایی را انتخاب کرده ام اما هنوز تو در یاد من هستی. این به نفع من نیست . در تمام مدتی که با تو بوده ام لحظه ای برای منافع خود کاری انجام نداده...
-
بی تو
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1388 12:50
سلام دوستای عزیزم دیروز که آپدیت نکردم واسه این بود که حرفی واسه گفتن نداشتم همه ی حرفامو تو پست قبلی نوشته بودم. امروز اومدم یکی دیگه از شعرام یا همون ترانه هامو واستون بذارم . بی تو بی خیال من شدی ازم گذشتی رفتی و تنها شدم بی تو شکستم حالا اینجا غم نشسته توی سینم کاش بدونی، عزیزم بی تو می میرم تموم زندگی من اون...
-
تنهایی بهتر است
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 13:53
او رفت با کوله باری از خاطرات شیرین ، با فرجامی تلخ . او که به ظاهر عاشقانه پیش آمد و من با عشقی حقیقی ، در قلبم را به رویش گشودم او وارد قلبم شد ، قلبم را با عشق ظاهری اش زیر و رو کرد دیگر به خواسته اش رسیده بود ، او از وجود من سیراب شده بود ، دیگر چیزی برای جستجو وجود نداشت . حال تنها در فکر خارج شدن از قلبم بود ....
-
کاش میشد
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 14:12
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه امروز براتون از شعرای خودم گذاشتم که بخونین و نظر بدین . کاش میشد کاش دوباره دیدنت واسه من رویا نبود کاش نگاهت واسه من تموم دنیا نبود کاش می شد با هم باشیم تا همیشه ولی حیف دلت با دلم یکی نبود کاش چشمات به غیر من کسی رو نمیدید اما حتی نگاهت با چشم من یار نبود کاش میشد پرنده شیم پربکشیم تو...
-
جک
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 15:27
سلام دوستان امروز یه سری جک براتون گذاشتم آخه این همه شعر خوندین حتما خسته شدین . یه نفر کیس کامپیوترش رو میبره نمایندگی و میگه: آقا اینو برای ما تعمیر کنین، مسئول پذیرش میگه: چه مشکلی داره؟ میگه: والا نمیدونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد یه بنده خدایی یه مگس میگیره، بهش میگه بپر. مگس میپره . مگس رو میگره یه...
-
رباعی
شنبه 15 اسفندماه سال 1388 13:26
سلام دوستای عزیزم من اینقدر شعرای خودم رو براتون گذاشتم حتما با خودتون میگین من چقدر از خود راضیم واسه همین ایدفعه میخوام رباعیات یکی از شاعرای بزرگ (مولانا) رو بذارم که من خودم عاشق شعراشم شما بخونین حتما خوشتون میاد. زانروز که چشم من به رویت نگریست یکدم نگذشت کز غمت خون بگریست زهرم باد که بی تو می گیرم جام مرگم باد...
-
بی کسی
جمعه 14 اسفندماه سال 1388 11:07
سلام دوستای خوبم از اینکه اینقدر با معرفتین و سر میزنین و نظر میدین خیلی خیلی ممنون. یکی از دوستان گفتن شعرای من آدمو یاد مریم حیدر زاده میندازه ،جالبه ! آخه میدونین من تا بحال اصلا شعرای حیدر زاده رو نخونده بودم همین چند وقت پیش یکی از دوستام بهم کتابشو هدیه داد و دیدم سبک شعرام مثل ایشونه. من واسه ی شعر گفتن از...
-
تبریک
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 16:16
سلام دوستای گلم عیدتون مبارک ، خوب هستین؟ امروز یه سری مطلب متنوع دارم اول به مناسبت ولادت 2 تا از بهترینا 2 تا حدیث خوشگل براتون گذاشتم رسول اکرم (ص): کسیکه عاشق شود و عفت نفس ابراز دارد و عشق خود را پوشیده سازد و با آن حال بمیرد شهید مرده است. امام صادق(ع):هر چیزی در عالم حدی دارد . حد توکل یقین است حد یقین یعنی با...